تعداد بازدید 496
|
نویسنده |
پیام |
majid_enami
ارسالها : 265
عضویت: 12 /1 /1394
محل زندگی: تکاب
شناسه یاهو: enamimajid
تشکرها : 12
تشکر شده : 105
|
به فرزندت بیاموز
به فرزندت بیاموز
به فرزند خود
کمک به دیگران را نیاموز...
بلکه بیاموز که سخاوت جزئی از وجود انسان است...
او را از جهنم نترسان...
ذات او را پاک پرورش بده
وعده ی بهشت به او نده...
به او بیاموز خوب بودن لازمه ی انسانیته
او را نترسان...
به او شجاعت روبرو شدن را بده
او را منع نکن... به سوی زیباییها و خوبیها سوق بده
مغزش را محدود نکن
با اندیشه هایت...به او اندیشیدن یاد بده
نگو انسان موجود برتر است...
بیاموز که هرموجودی
با هر شکل و شرایطی به اندازه ی انسان حق زندگی دارد
از ثروتمند و فقیر برایش نگو...
به او بیاموز ارزش انسانها به وجود درونی هرکسی است
راحتی رابرایش فراهم نکن...
به او بیاموز سختیها هم جزئی از زندگی اند
امضای کاربر : ما از پیشنهادات و انتقادات سازنده شما استقبال می کنیم.
|
|
پنجشنبه 21 آبان 1394 - 21:15 |
|
تشکر شده: |
|
|
majid_enami
ارسالها : 265
عضویت: 12 /1 /1394
محل زندگی: تکاب
شناسه یاهو: enamimajid
تشکرها : 12
تشکر شده : 105
|
پاسخ : 1 RE به فرزندت بیاموز
اي نم نم باران چه خبر آن سوي پرچین
از مزرعه ي گندم و صحرايُ پر از چین
اينجا همه لب تشنه ي يک جرعه بهارند
اي باد بهاری چه خبر از ده پايین؟
اي شعر ز ما بگذر و بگذار که امشب
لختي سر راحت بگذاريم به بالین
تا مثل غزل فاش شوم بر در و ديوار
اي کاش که صد تکّه شوي اي دل خونین
بر جامه ي من بوي تو جا مانده از آن شب
عمري است که مي ترسم از اين باد خبرچین
امضای کاربر : ما از پیشنهادات و انتقادات سازنده شما استقبال می کنیم.
|
|
پنجشنبه 21 آبان 1394 - 21:17 |
|
majid_enami
ارسالها : 265
عضویت: 12 /1 /1394
محل زندگی: تکاب
شناسه یاهو: enamimajid
تشکرها : 12
تشکر شده : 105
|
پاسخ : 2 RE به فرزندت بیاموز
عاشق نشدی زاهد،
دیوانه چه میدانی؟
در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی؟
لبریز می غمها،
شد ساغر جان من
خندیدی و بگذشتی، پیمانه چه میدانی؟
یک سلسله دیوانه،
افسون نگاه او
ای غافل از آن جادو، افسانه چه میدانی؟
من مست می عشقم،
بس توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد، میخانه چه میدانی؟
عاشق شو و مستی کن، ترک همه هستی کن
ای بت نپرستیده،
بتخانه چه میدانی؟
تو سنگ سیه بوسی، من چشم سیاهی را
مقصود یکی باشد،
بیگانه چه میدانی؟
دستار گروگان ده،
در پای بتی جان ده
اما تو ز جان غافل، جانانه چه میدانی؟
ضایع چه کنی شب را،
لب ذاکر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه میدانی؟
مولانا
امضای کاربر : ما از پیشنهادات و انتقادات سازنده شما استقبال می کنیم.
|
|
پنجشنبه 21 آبان 1394 - 21:17 |
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.
در این انجمن می توانید با هم به بحث و گفتگو بپردازید و مطالب و تصاویر خود را منتشر نمایید.