
من امروز زهرا یغماییان هستم.
دیروز و روزهای قبل از اون من ماریا مسیحی بودم
·٠•●✿ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ✿●•٠·˙
روزهای قبل من ماریا بودم
یه دختر مسیحی ولی ایرانی و به اقتضای دینم بد حجاب
میدونید چی شد که زهرا شدم؟
خدا بهم نگاه کرد و تو دانشگاه عاشق پسری شدم
که هیچ سنخیتی باهام نداشت و حسابی مومن وحزب اللهی بود.
هر کار کردم نتونستم جلوی وجود بی حیای اون روزام رو بگیرم،
رفتم و بهش پیشنهاد ارتباط دادم حتی نگام نکرد.
پس به ماریای مغرور برخورد که مگه اون چی داره که من ندارم؟
شروع به مطالعه کردم
اون پسر وقتی فهمید دارم تحقیق درباره ی اسلام میکنم
جلو اومد و بهم کتاب و سی دی و یه عالمه منبع معرفی کرد
شکم به یقین تبدیل شد درست ۲ سال ۸ ماه و ۵ روز پیش شدم زهرا
با یه تاج قشنگ به نام چادر…
︵❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀‿︵‿︵❀︵
راستی اون پسر الان ღهمسرღ و تکیه گاه من
در مقابل خانواده مخالف من با اسلام است…
به راستی لطف چه کسی میتواند باشد جز خدا
در رساندن عشق زمینی ماریای بی عفت
به عشق آسمانی زهرای چادری
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°